چاردیواری

 

چاردیواری (محجوبه هروی)- چاپ اول بهار 1399

 

یک غزل از کتاب

در اين بهار چو غنچه دلم ز غم تنگ است
ز هجر لاله رخي آب ديده گلرنگ است
به جرم عشق، مرا سرزنش مكن ناصح!
مرا ز عشق بود فخر، گر تو را ننگ است
نبوده عاشق و صابر كسي، كه من باشم
«ز عشق تا به صبوري هزار فرسنگ است»
چه سان كنيم طواف حريم حرمت دوست
كه راه دور و دراز است و پاي ما لنگ است
مدام بر سر صلحيم و تُرك خون خوارت
ز خنجرمژه و تيرغمزه در جنگ است
عجب بود دل سنگ تو در بر سيمين
خلاف آنكه شنيديم سيم در سنگ است
ز روي مرحمت و لطف يك دمم بنواز
كه اشكم از غم تو تار و قامتم چنگ است
مخور فريب ز ابناي دهر«محجوبه»!
كه كارشان همه زرق و فسون و نيرنگ است

گزیده اشعار

Add a comment

*Please complete all fields correctly

پست های مرتبط

Amu
Amu
Amu