پیامبر عشق
نعمت های خدا بیشمارند و حتما شکرانه این نمعت ها نیز از توان برون و زبان از انجام اش ناتوان، به یقین یکی از این نعمت ها دوستانی هستند بهتر از برگ درخت، دور یا نزدیک بودن دوستان زیاد مهم نیستند وقتی از عمق قلب دوستشان داری و برای آنها آرزوی بهترین ها را میکنی.
اما در میان رفقا هستند کسانی که نه فقط برای تو عزیز هستند بلکه انبوهی افتخار دوستی شان را یدک میکشند، به خاطر اخلاق خوبشان، کردار نیک شان و افکار زیبای شان . . .
یکی از این دوستان نادر موسوی است که سلام و درود خدا بر او باد، شغل او مثل پیامبران معلّمی است، عشق در دلها میکارد و مهر درو میکند. لبخند هدیه می دهد و ترانه تحویل میگیرد. امسال هفدهمین سالی است که او دروازه ی محبت را برای کودکان افغانیِ ممنوع از تحصیل بازگشایی میکند، به زعم ایرانی ها فقط نژاد ایرانی شایسته درس و تحصیل است و افغان ها تنها شایسته بیگاری برای ایرانی ها می باشند، اما نادر و همکارانش در این هفده سال آرزوی درس و مدرسه را برای کودکان افغانستانی عینیت داده و برآورده ساخته اند.
سختی و دشواری های آموزش برای غیر ایرانی ها را فقط مهاجرین افغانی در ایران میدانند، اما نادرِ ما که از نوابغ و نوادر روزگار است به این مشکلات میخندد، می رزمد و به زیر می کشاندشان. سطح آموزشی مکتب او نه تنها از ایرانی ها کمترنیست بلکه ابتکار عمل و نوآوری های سید نادر، مکتب او را از بهترین ها ساخته است. برعکس دانش آموزان افغانستانی مکاتب ایرانی که هیچ اطلاعی از افغانستان و سرزمین مادری شان ندارند، شاگردان نادر از افغانستان و شرایط اش خوب میدانند و خوب می فهمند، کم نیستند کسانی که در مکتب او آموختند و حالا خود آموزگارانی برای دیگر گل های بهشتی شده اند.
چند صباحی میهمان نادر در تهران بودم، شوربختانه دیگر هیچ وقت از نزدیک ندیدم اش اما فضای مجازی فیس بوک او و فعالیت هایش را برایم ملموس و محسوس ساخته است، از شما چه پنهان خیلی به او و فعالیت هایش غبطه می خورم، از مردان نیک روزگار و از دوستان خوب من است.
او یک طوطی هم دارد به نام غزل، تنها جایی که در تمام زنده گی اش شکست خورده است به حرف آوردن همان طوطی است، طوطی سید نادر در پاسخ به تمام پرسش های عاطفی و احساسی سید نادر تنها یک چیز برای گفتن دارد وآن هم این است، وییییییییییییییییغ و دیگر هیچ.
خدایا این سید نادرِ ما هر کجا هست به سلامت دارش.
رضا ادیب