راه نیستان
استاد خليل االله خليلي در سال 1286 خورشيدي در بـاغ جهـان آراي كابل چشم به جهان گشود.
او سال ها در شهرهاي كابل، كوهستان و بلخ زندگي كرد و در پست هـاي مهمي در سازمانهاي دولتـي داخـل و خـارج كشـور انجـام وظيفـه نمـود.
پس از كودتاي هفت ثور از مقام سفارت كناره گيري و زندگيِ آوارگـي را در اروپا و آمريكا آغاز كرد. سپس به دليل عشق بـه وطـن و مشـاركت در مبارزه ي مردم عليه اشغال كشور، خيمه ي آوارگي اش را در پاكستان برپا كرد و در كنار ديگر هموطنان آواره اش در آنجا به خلق آثـار و اشـعار پايـداري همت گماشت و بهترين آثار خويش را در اين حوزه پديد آورد.
غزل ظلمت سرا
چه گلها چيدهام از آرزو در دامن فردا
كه سازم از بهار و هم رنگين ، گلشن فردا
مرا از مزرع ديروز چون جز غم نشد حاصل،
بده می تا در اين آتش بسوزم خرمن فردا
شب عمرم در اين ظلمت سرا با درد و غم بگذشت
ندارم بعد از اين چشم اميد از روزن فردا
حساب زندگي از سعي ما افزون نميگردد
مكُش بيهوده خود را از هراس مردن فردا
ز بار زندگي خم گشته پشتم، بيم آن دارم
كه نتوانم نهم اين بار را بر گردن فردا